تربيت انديشي قرآني(2)


 

نويسنده:سيدعباس صالحي




 

آيات تربيتي در قرآن کريم
 

قرآن کريم از 114 سوره و بيش از 6 هزار آيه برخوردار است. چه بخشي از آيات قرآن را مي توان ناظر به مباحث تربيتي دانست؟
پاره اي با نگرش حداکثري، بخش وسيع بلکه تمامي آيات قرآن را « آيات تربيتي » مي دانند. اين ديدگاه ، با استدلال هاي زير، چونان مدعايي را پيگيري مي کند:
اولاً : قرآن ، خود را کتاب هدايت معرفي مي کند. آيات زير، به اين مقصود صراحت دارند:
( ذلک الکتاب لا ريب فيه هدي للمتقين ) ( بقره/ 13)
( فانه نزله علي قلبک ... وهدي و بشري للمؤمنين ) ( بقره/ 97)
( شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدي للناس)
( هدا بيان للناس و هدي ) ( آل عمران / 138 ) و ...
آيات فوق و ده ها آيه مشابه، نشانه اي از آن اند که قرآن، را با اين عنوان (هدايت) تعريف و بازنمايي کرده است. اين سخن بدان معناست که تک تک آيات قرآن، اين ويژگي را داشته و دارند.
به اين نکته، اين مقدمه ديگر را بايستي افزود که «هدايت» تعبير مشابه و مماثلي از تربيت است. چه اينکه هدايت، در دو قالب مطرح است: نشان دادن مقصد و رساندن به مقصود (ارائه طريق و ايصال الي المطلوب) و هر دو شکل، در زير مجموعه تربيت، که رهنمايي به سعادت است، جاي مي يابد.
ثانياً: همان گونه که ياد شد، قرآن از خود به عنوان کتاب شفاء، ذکر، موعظه و ... ياد مي کند و اين تعابير نيز بيانگر آن اند که قرآن در تمامي آيات خويش، کارکرد تربيتي را تعقيب مي کند و در نتيجه، در تمامي قرآن مي توان رويکرد تربيتي را ديد و عمل کرد.
در مقابل اين نگرش حداکثري، عده اي به مخالفت پرداخته اند و از زاويه هاي گوناگون به نقد اين ديدگاه پرداخته اند. از جمله، اينکه چگونه مي توان در پاره اي از آيات چون فواتح سور و يا پاره اي از آيات محض تاريخي، رويکرد تربيتي را بي تکلف جست و جو کرد؟!
در بازخواني درستي و نادرستي اين دعاوي، چند نکته را نبايد از ديده دور داشت:
نخست: دو موضوع را در مباحث تربيتي قرآن بايستي از يکديگر متمايز کرد (گرچه ارتباط معنوي و ماهوي با يکديگر دارند):
موضوع نخست آن است که «قرآن» چگونه توانست تغيير جدي و ماهوي در ميان مسلمانان صدر اسلام ايجاد کند؟ چگونه آيات وحي در طول کمتر از سه دهه، انسان هايي را پرورد که توانستند تغييرات ژرف و شگرفي در منطقه حجاز و سپس ايران، روم،مصر و ... آن زمان بيافرينند؟
گوستاو لوبون، به اين نکته مهم اشارت مي کند که در هرنوع سيستم تربيتي، سه دوره نسلي لازم است که به مرور از آن بهره مند شوند و در پايان نسل سوم، ثمربخش گردد. اما قرآن، چونان کتابي بود که آثار تربيتي اش را در همان نسل اول به حد کمال نشان داد.
اين ويژگي متمايز، در افق اين محور مي گنجد که قرآن ازچه ويژگي و رويکردي برخوردار بود که توانست گستره و لايه هاي عميق تحول تربيتي را پديد آورد؟ اين پرسش ضرورتاً به مدلولات مطابقي و حتي التزامي خاص آيات بسنده نمي کند، بلکه مي خواهد کليت قرآن را به عنوان يک عامل تحول بخش تربيتي مورد مطالعه قرار دهد.
موضوع ديگر آن است که اگر بخواهيم از قرآن در مفاهيم و گزاره هاي تربيتي بهره ببريم، با چه بخشي از آيات قرآن مي توان مراوده دانشي داشت؟ به عنوان نمونه، آيات الاحکام ( فقه قرآني) تعداد محدودي از آيات است که به آيات فقهي شهرت دارند (از 300 آيه تا 500 و يا...). آيات اعتقادي، اقتصادي و ... نيز چنين اند؛ يعني تنها بخشي از آيات قرآن را به خود اختصاص مي دهند. آيا آيات تربيتي نيز چونان اين مواردند؟
بنابراين، بايستي پرسش اصلي را رقيق تر دريافت و از خلط دو ساحت پرسش برحذر بود. مي توان مدعي آن بود که تمامي آيات قرآن، در تحول اجتماعي جامعه اسلامي آن روز مؤثر بوده و در دگرديسي هويت اجتماعي نقش داشته اند، اما در مورد پرسش اخير، چونان گستره اي را پذيرا نبود.
دوم: مرزشناسي واژگاني «هدايت» و «تربيت» مهم و اساسي مي نمايد. گرچه هدايت در کانون معنايي تربيت حضور دارند، اما آيا مي توان اين دو را هم معنا تفسير کرد؟
مراجعه به لغات و کاربردها، نشان مي دهد که اولاً هدايت اعم از تعليم و تربيت است ( و همان گونه که ياد شد، تربيت با تعليم متفاوت است)، چه اينکه هدايت مي تواند در سطح ارائه طريق و راهنمايي به مجهولات باشد (که معادل تعليم است)، بدون آنکه در سطح تزکيه و تربيت، پيام مستقيم داشته باشد. ثانياً، هدايت عام قرآني، فارغ از نوع مناسبت انساني با نمايه هاي هدايتگر است؛ ميزان استعداد، مراحل رشد، گونه مواجهه از انقياد تا عناد و ... در آن بي تأثير است. در حالي که بي ترديد، در تربيت، تک تک اين عناصر و عناصري چون آن، نقش محسوس و آشکاري دارند.
سوم: تعبيراتي چونان «شفا» که درباره قرآن به کار رفته است، قرابت بيشتري با تربيت مي يابند. چه اينکه اين تعابير، فاصله بيشتري با تعليم و آموزش متعارف دارند. اما اين واژه نيز کاربرد همساني در مصاديق تربيت ندارد. واژه «شفا» در مواردي صدق مي کند که بيماري و مرض وجود دارد و داروي شفابخش، رافع آن است. اما «تربيت» لايه هاي ديگري را در بر مي گيرد. از جمله: تکامل در مسير ارتقا
و رشد، پيشگيري از بيماري هي وجودي و ... که مجموعه آن را مي توان «تربيت» ناميد.
بنابراين، شايد نتوان گفت که چون قرآن ازخود با واژه «شفا» ياد مي کند، از تمامي آيات قرآن مي توان نکات و پيام هاي تربيتي استنتاج کرد. بلي، از مجموعه قرآن، بسته تربيتي مي توان انتظار داشت، اما سخن در آن است که تک تک آيات قرآن حاوي مفاهيم تربيتي است يا خير؟
چهارم: تعبيراتي چونان «ذکر» ، «تذکره» و ... که قرآن درباره خود به کار مي برد، در مرزهاي «تعليم» و «تربيت» قرار دارد. از يک سو از واژه هايي بهره مي برد که نمايانگر معرفت و درک پيشيني آدمي است و از تعليم و آموزش متعارف - که متکي بر آفرينش دانش و نه بازخواني آن است - فاصله مي گيرد. اما از سوي ديگر از آنجا که جهت گيري ذکر و يادآفريني نامشخص است، صراحت و يا حتي اشارت به آن ندارد که اين يادآوري حتماً مسير تربيت را تعقيب مي کند، و لذا شايد بتوان گفت که برخي ازآيات قرآن، صرفاً مسير يادآوري حقايق هستي را تعقيب مي کنند. گرچه اين يادآوري ها و باورسازي ها، در نظام مترابط معارفي، نقش مهمي در مبادي تربيت انساني داشته و دارند، اما مفاهيم مطابقي و التزامي آن، مي تواند مدلول تربيتي نباشد.
پنجم: نکات ياد شده، نشان مي دهد که نمي توان از تعابير قرآني در توصيف خود ( هدايت، شفا، ذکر و ... ) چنين برداشت کرد که تمامي سوره ها و آيات قرآن مفاهيم تربيتي را در بر دارند. علاوه آنکه همان گونه که در ادله منتقدان نظريه حداکثري، کم و بيش مطرح شده است، پاره اي از آيات قرآن، فاصله ي روشن با تربيت اصطلاحي دارند؛ از جمله:
حروف مقطعه که در صدر پاره اي از سوره هاست، مفاهيم رمزي و يا شبه رمزي دارند که درباره آن، آراء و ديدگاه هاي گوناگون ارائه شده است، اما در هرصورت، مفاد مطابقي، تضمني و التزامي آن، پيام تربيتي نبوده و نيست.
آيات اعتقادي - که بخش مهمي از آيات قرآن را در بر مي گيرد-، معرفت آفريني و باورسازي به حقايق ملکوتي هستي است. اين باورها در همه آيات، مفاد تربيتي را ندارند. در برخي از آيات، ميان يک نگرش اعتقادي و تغيير رفتاري ارتباط برقرار شده است، در اين صورت «ترکيب دوگانه»، مفادي تربيتي را پيگيري مي کند. به عنوان نمونه:
(قال لا تخافا انني معکما أسمع و أري) (طه/46)
از آيه فوق، اين نکته تربيتي استفاده مي شود که آن گروه که معيت خداوند را با خود احساس مي کنند، از سلطه هاي مادي نخواهند هراسيد.
از اين نمونه ها در آيات قرآن فراوان اند که در يک ترکيب دوگانه، مفادي تربيتي استنتاج شده است و طبعاً درچهارچوب نظام تربيتي قرآني جاي مي يابند. اما در مواردي که صرفاً بازگو کننده معرفت اعتقادي است - چون سوره توحيد-، نمي توان آن را آيات تربيتي خواند.
آيات تاريخي قرآن، بخش قابل توجهي از قرآن را در بر مي گيرد. برخي سوره ها، تماماً قالب گزاره هاي تاريخي را دارند (چونان سوره يوسف) و در برخي از سوره ها، بخش غالب آن، نقل وقايع تاريخي است ( مانند سوره هاي قصص، مريم، شعراء و ...). آيات تاريخي نيز چونان آيات اعتقادي، بر دو گونه اند: در پاره اي از آيات تاريخي، ترکيب واره اي از مفاهيم تربيتي و حوادث تاريخي ديده مي شود. مانند داستان ملاقات موسي و خضر - که در يک قطعه و اپيزود تاريخي، کمال جويي بشري را به تصوير درآورده است و دغدغه ها و موانع مسير بازشکافي شده است-. اما در مواردي بسيار، مفاهيم تربيتي در پيام مستقيم و غيرمستقيم (التزامي به معني الاخص) قرار ندارند، هر چند در لوازم بعيد، مترابط اند (و در تمامي مفاهيم قرآن چونان ارتباطي وجود دارد و آيات اعتقادي، تاريخي، فقهي، اخلاقي و ... در تعامل با يکديگر، شبکه معنايي منسجم را پديد مي آورند). به عنوان نمونه، از داستان ذوالقرنين و يأجوج و مأجوج در قرآن (کهف/98-93) مفاهيم تربيتي مستقيم و غيرمستقيم ( با تأکيد بر استفاده از دلالت لفظي) نمي توان بهره برد.
بخشي از آيات قرآن، به خلقت و شگفتي ها و آينده هستي مي پردازند. اين آيات نيز چونان مورد پيشين، گاه ارتباط روشني با حوزه تربيتي انسان يافته اند. چونان: (کل من عليها فان *و يبقي وجه ربک ذوالجلال و الاکرام) (الرحمن /27-26)
اين آيات، نشانگر آن اند که جهان هستي در سراشيب زوال است، نمي توان به آن دل بست، بايد به سمت و سوي حقيقت ماندگار هستي رو آورد. اين دريافت، برداشت متصل و قرين به آيات ياد شده است.
اما آيات فراوان ديگرند که در اين سطح، نمي توان پيام هاي تربيتي را از آن داشت، چونان:
(ثم استوي الي السماء فسواهن سبع سماوات) (بقره/29)
(ثم استوي الي السماء و هي دخان) (فصلت/11)
(و السماء ذات البروج) (بروج/1)
(و السماء و ما بناها* و الأرض و ما طحاها) (شمس/6-5)و ....
در پايان اين فصل از جستار، مجدداً يادآور مي شويم که نقد نگرش حداکثري به آيات تربيتي قرآن، به معناي نفي تأثيرگذاري کليت قرآن در ساخت و ساز انسان و جامعه مسلمان صدر اسلام (شکل گيري يک امت) نبوده و نيست. چه اينکه بي ترديد شبکه منسجم معنايي قرآن، در هويت آفريني فردي و جمعي مخاطبان آن پيام نقش داشت. همچنان که مدعاي ياد شده، به معناي نفي نگرش تعامل و ترابط معنايي ساحت هاي معارف قرآن نيست. چه اينکه تمامي آيات قرآن در ساخت و ساز نظريه و نظم قرآني نقش داشته و دارند، همان گونه که فقه قرآني، عقايد قرآني، سياست قرآني، اقتصاد قرآني و هر نظام معرفتي ديگر، در شبکه عام معارف قرآني بايستي تجزيه و تحليل شود. اما اين سخن نبايد به معناي مرزشکني دانش تفسير شود، بلکه بايستي به قواعد و لوازم فهم متني و دايره متعارف دانش هاي بشري توجه اشت و در حوزه هاي علمي، از ساخت و ساز «معجون هاي نامتعارف هر چند مقوي» پرهيز کرد.
منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.